-
جنگل تاریک
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 23:35
سعدیا مرد نکونام بمیرد آنهم مرده آنست که دگر جم نخورد برای نوشتن ذهنم را آزاد گذاشت. آزاد آزاد.از ماست تا شب/از بزرگان تا محمود/از فروید تا سهراب/از تار تایار/از فهم تا من! از... من در این تاریکی بدنبال چه میگردم؟ نمیدانم.تنها در این بیخردی این را دانستم که دگر محرم دل حافظ در حرم یار نمیماند و سعدی دگر برای نزهت...
-
چشم دل
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 23:08
چشم دل باز کن که جان بینی... هراس نکنید.هرگاه بر ترس خود از آب فایق شدیم شنا کردن در جریان اندیشه های غریب و دلفریب بیش از آنکه فکرکنیم آسان خواهد شد. و نیز به گمانم خواهیم دید که تامل و تعمق به پاره ای از اندیشه ها ممکن است بینش ما را نسبت به جهانی که ما برای خود ساخته ایم و خود را محدود در آن حس میکنیم تغییر دهد. در...
-
پیرزن
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1389 00:30
اون که دستهاش دیگه خسته است اون که لبهاش دیگه بسته است اون که پشتی تکیه گاشه اون که حرفهاش تو نگاشه مثل ما اون حالی داشته مثل ما بهاری داشته تو محافل سری داشته اره اون یه یاری داشته پیر زن دیگه خسته است پیر زن پاش دیگه بسته است پیر زن میخواد که باشه اما رفتن تو صداشه یه روزی اون حالی داشته اره اون نگاری داشته پاهای پر...
-
برگی از یک روزنامه
جمعه 29 مردادماه سال 1389 17:03
دیروز بدیدن آرش یکی از دوستام که از قضا آدم خاطره بازیه و کلا عاشق مقولات نوستالژیکه رفتم .بعد از اینکه با حرفاش کمی حس نوستالژی منو تحریک کرد.روزنامه ای رو برای خوندن آورد که اگه پلاستیک محافظ روش نبود الان به پودر کاغذ تبدیل شده بود.روزنامه اطلاعات سال ۱۳۴۱.یعنی حدود ۵۰سال پیش.توی اون مقاله ای بود به قلم دکتر...
-
پاییز عمر
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 23:47
در اواسط تابستان هستیم ولی بوی بارانی که به مشامم میرسد نوید پاییز را میدهد.براستی تابستان با تمام گرمای ازار دهنده اش شاد است و پاییز با تمام زیباییش غمگین.با خود گفتم گر چه خزان زیباست گر چه پر از رنگ و بوست.اما شاد نمیسازد دمی قلب پریشان مرا.آن همه سبزی کجاست ؟وآن همه سرخی چه شد؟ هزار ز بستان رفته وزاغ پر وقار گشته...
-
فاشیسم
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 21:06
دیشب موقع خوابیدن به این موضوع فکر میکردم که چند روزی تا ماه رمضان باقی نمونده و همه دوباره خودشونو اماده میکنن برای <انسانیت> یک ماهه.و ای کاش تک تک ما در درون خود سیستمی را فعال کنیم که همانند سیستم اجرایی مکتب فاشیسم عمل کنه.یعنی مثل المانهای نازی زمان هیتلر.مثل روسیه استالین ویا ایتالیای موسیلینی باشه .به...
-
شناخت
یکشنبه 13 تیرماه سال 1389 22:22
اجباری که در زندگی است زندگی کردن است.انسان هنگامی که در میدان است.نمیتواند خود را وانهد.وانهادن من در میدان اجتماعات امروزه بشری ممکن نیست.بنظر من در میدان مبارزه انسان ناگزیر است که من خود را هر لحظه خلق کند.احتیاجات غریزی انسان مولد من است.احتیاجات اجتماعی انسان مولد من است.احتیاجات فرهنگی و سیاسی انسان مولد من...
-
به یاد گذشتگان
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 20:24
در کنار وبه موازات صحنه های واقعی یا بازسازی ذهنی واقعیتها که سهم تخیلات است با چارچوب واقعی اهمیت پیدا میکند.در حاشیه این تجربه ها و این بازگشت های به عقب و یادهاست که فکر های زود گذر که تا به حال بار ها بگوش ما خورده است و ما توجه انچنانی به ان نکرده ایم وارد ذهن میشود وبا دقتی بیشتر بر جزییات ان دل انگیز میشود. ایا...
-
حقیقتی نو
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 21:56
یکی بود یکی نبود.عده ای تنبل و تن آسان بودند که بدنبال قدیسی میگشتند تا باز هم از راه راحت تری افسانه آفرینش را برای خود توجیه کنند .فکر کنید که این واقعه چه اندازه برای مردم میتواند نا فرخنده باشد .آن هم امروز در این عصر که مردان نا امید سر در گریبان فرو برده اند .تمامی ارواح تهی مانده اند و تنها روح بهترین انسانها...
-
زمزمه های یک شب بی ستاره
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 18:05
شب بود وتاریک بسان شبهای بیقراری.پنجره قدی اتاق هم وسعت دیدم را زیاد نمیکرد.از لابلای قفس اهنی پنجره چشم خسته ام را به اسمان سپردم.سیاهی شب چنان بود که ستاره ها مشخص تر و بارز تر به درخشش باشند .اما نبودند.شب با ستارگان مدورو عاری از درخشش نوربی هیچ جلایی به هیات تاول های پوست بیمارم نشسته بودند.. در میان این ستارگان...
-
در اغاز راه
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 22:51
ضمن عرض خیر مقدم به شما دوستان و با تشکر از اینکه با داشتن مشغله های فکری زیاد به بی فکریهای من توجه میکنید.بی صبرانه منتظر نظرات شمادر جهت بهتر و فعالتر شدن این وبلاگ هستم.باشد که با کمک شما دوستان جمعی موفق را تشکیل داده و در راستای بیشرفت درضمینه های فرهنگی کمک حال یکدیگر باشیم . . خواهشی که در ابتدای راه دارم این...